گروه فرهنگی و هنری ایلیا

گروه فرهنگی و هنری ایلیا

یه وبلاگ گرم و تخصصی
گروه فرهنگی و هنری ایلیا

گروه فرهنگی و هنری ایلیا

یه وبلاگ گرم و تخصصی

برای بهار

 
و خسته خسته میرود

خزان عمر با بهار

دوباره سال نو شده

کدام عید و نوبهار  ؟  !

میان خلوتم هنوز

ترنم هبوط و سیب

چه پر بهانه میشوم

چقدر خالی و سفید

..................................................

برای آرزو

 
  ققنوس وجودم
  هیچ گاه در آتش شعله نکشید
  تا پرواز کند !
  و همیشه در آتش ذره ذره سوخت
  این ولنگاری تناقض بود
  که با روانم همزیستی میکرد
  تا با ابدیت بودن
  و همواره نبودن را زندگی کند

برای سعید بیابانکی

چین


زشت است اینکه گیره سر از چین بیاوریم


کبریت های بی خطر از چین بیاوریم


آورده ایم هرچه شما فکر می کنید


چیزی نمانده شعر تر از چین بیاوریم


هرچند توی کشور ایران زیاد هست


ما می رویم گورخر از چین بیاوریم


آورده ایم ما نمک از ساحل غنا


پس واجب است نیشکر از چین بیاوریم


هی نیش می زنند و عسل هم نمی دهند


زنبورهای کارگر از چین بیاوریم


حالا که خشگلان همه رقاص گشته اند


صد واجب است شاه فنر از چین بیاوریم


خشکیده است پس بدهینش به روسیه


دریای خشگل خزر از چین بیاوریم


تا اینکه جمعیت دو برابر شود سریع


باید که دختر و پسر از چین بیاوریم


حالا که نیست کار بزان پای کوفتن


ما می رویم گاو نر از چین بیاوریم


یک روز اگر که مردم ایران غنی شوند


باید گدا و دربه در از چین بیاوریم


گویند سرّ عشق نگویید و نشنوید


ما می رویم لال و کر از چین بیاوریم


سعید بیابانکی